عشقم، عزيزدلم دردونه ي ماماني شنبه وقت سونوگرافي داشتم، دل تو دلم نبود عزيززم، وقتي نوبتم شد با بابايي رفتيم تو دراز كشيدم قربونت برم كه فقط يه بيضي شكل ديدم دكتر گفت تو بيضي شكلش، اون ساك حاملگي بود، بعد زوم كرد توش گفت اين سفيده هشت ميلي متري ني ني تونه، قلبشم تشكيل شد هر دقيقه ١٣٤ تا ميزنه، الهي فدات بشم هشت ميلي متري مامان كه هنوز يه سانت هم نشدي ، بابايي كلي ذوق ميكرد ميگفت چطوري طاقت بيارم تا نه ماه نميشه زودتر بياد خلاصه اين شد اولين ديدار ما با ني ني، يكشنبه رفتم دكتر دكتر چك كرد و براي دهم بهمن سونو و آزمايش غربالگري اول رو نوشت،براي حالت تهوع منم قرص ديميترون نوشت كه خداروشكر خوردم تقربيا حالت تهوعم از ببين رفت، تاز...